As good as it gets

با هم نشستیم به انتظار شروع شدن نمایشی از کارتون مورد علاقه ات. یک ساعت تمام خودت رو با خوندن آهنگ‌ها و نگاه کردن به در و دیوار و خوردن شیر سرگرم میکنی تا برنامه شروع بشه. میمونم این همه تحمل رو در رسیدن به چیزی که مورد علاقه‌ات هست از کجا آوردی. تو همش دو و سال و نیم ته و این همه صبوری. ته دلم غنج میره از داشتنت.

برای اولین بار داری وارد یه سالن کنسرت- نمایش میشی. اول جو میگیرتت و با اکراه وارد میشی. از دیدن اون همه آدم و صندلی و دیدن اون سن بزرگ جا خوردی. دستت رو میگیرم و از پله ها پایین میریم. از اینکه روی یه صندلی جدا نشستی لذت میبری. از دیدن بازی نورها با موسیقی هیجان زده میشی و یک ریز حرف میزنی. دو ساعت و نیم تمام اون شرایط رو تحمل میکنی. فقط یه آنتراک ده دقیقه ای اون وسط داشتیم و من و تویی که به جای هر کاری به کشف دستشویی اونجا مشغول شدیم! احساس خوب این روزهات از ج... کردن در دستشویی امکان عمومی! میمونم چه کار خوبی در زندگیم کردم که لیاقت داشتن که اینطور پاداش میگیرم و تو رو دارم با این همه همراهیت.

سوار ماشین هستیم و تو سرما خوردی و من که نمی خوام تو این باد و سوز بیرون ببرمت. بهم میگی باز هم ماشین سواری و آهنگ گوش کردن میخوای. میریم جاده‌ی لب رودخونه رو به طرف کوه بالا میریم. از دیدن کوه و رودخونه و درخت و گلها هیجان زده ای و هی به زبون خودت تکرار میکنی که "چقدر قشنگه" . من و یه عالمه خوشی از داشتن همسفر کوچولویی که عین خودم از جاده و ماشین و موسیقی و کوه لذت میبره.

برای اولین بار وارد کلاس بالاتر میشیم. یه هوا جو گرفتت اما سعی میکنی چهره های آشنای دوستات رو ببینی و باهاشون خوش و بش کنی. موقع ترک کلاست باهات خداحافظی میکنم و دستم رو برای "تاچ کردن" میارم جلو. دستم رو میگیری و میمالی به صورتت. دلم میره از عشقی که با هر روزت و با هر لحظه ات بزرگ و بزرگتر میشه و اینجور وقتها همه ی روحم رو از خوشبختی داشتنت پر میکنه.

همراهی تو همه‌ی لحظه‌ها به خصوص وقتی دو نفری هستیم و من خوشحالم که توی دوست داشتنی رو کنارم دارم که با همه ی کودکی کردن‌هات لذت بردن رو بیشتر و بیشتر میکنی نه فقط برای اینکه پسرم هستی.


هیچ نظری موجود نیست: