...

1.خارش انگشت اشاره گرفتم.

2.یعنی خیلی ها. موندم از این بیشتر میشد بد آورد. گند بزنند هر چی رشته ی مرتبط به ماشین و کوفت ه و از اون بیشتر گند بزنند تمام خودرو سازی ها و صنایع وابسته بهشون رو. من که عطاش رو به لقایش بخشیدم با این اوضاع خراب اقتصادی.

3. عجب عجوبه ای بود این خانوم سوزان بویل . من طبق معمول احساساتی شدم و اشک تو چشام جمع شد.

4.Doubt از اون فیلمهایی بود که تکلیفم باهاش معلوم نبود. آخرش نفهمیدم خوشم اومد یا نه.
کسی چیزی دستگیرش شد؟

4.انقدر هوا خوبه که باور کردنی نیست. میشینم توی بالکن و به این شهر و روزهای رفته فکر میکنم و اینکه کاش زودتر همه چیز عوض میشد و من از این سیستم اعصاب خرد کن زندگی ژاپنی نجات پیدا میکردم. و نجات پیدا میکردیم.

5.برای یه ترم مرخصی گرفتم و میخوام تکلیفم رو تا پایان این مرخصی معلوم کنم. احتمال اینکه درسم رو همین جا رهاش کنم و بی خیال دفاع آخر بشم خیلی خیلی زیاده.
کار و کلاس و هیچی هم برای سال جدید نگرفتم. شدم خودم و روزهام . آماده ی اومدن به ایران م. اگه گیر این چند تا کار نبود حالا من هم داشتم برفهای بهاری تهران رو از پشت پنجره نگاه میکردم.
It feels so good to be free of any responsibilities beside what you have for your family.

6.حرفهایی میزنم که فکرهام نیست. و فکرهایی میکنم که بیان کردنی نیست.

7.دچار یه ابتذال دوست داشتنی شدم و کلی هم باهاش حال میکنم. ابایی هم نشون دادنش ندارم. از اون بیشتر از اینکه میگم دچار ابتذال هستم هم حرصم میگیره. همین که خوش باشی در زندگی کافیه حالا حتی اگه در باورهای قدیمت اسمش مبتذل بودگی باشه.

8.در هر زندگی زناشویی هست لحظه هایی که میگید من چرا این آدم رو شریک زندگیم کردم. یعنی اون وقتهایی که پارتنرتون روی اعصابتون مشغول پاتیناژ رفتن ه، کلن از خودتون و انتخابتون تعجب میکنید. بعد یه لحظه هایی هم پشت این لحظه های قبلی هست- مثلن وقتی طرف ماچتون میکنه و از دلتون در میاره اون حرفهای بدش رو و اون حرص در آوردن هاش رو تلافی میکنه- که میبینید خوشبخت ترین آدم روی زمین هستید.
اصولن پروسه ی خرشدگی اولی و خرشدگی دومی یه چیزی تو همین مایه هایی که عرض کردم و احتمال اتفاقش بعضی وقتهای ماه بیشتره!

9.خر حیوان دوست داشتنی ه . کلن.

10. یکی از لذتهای بی انتهای زندگی وقتی هست که بچه ی آدم بوس سورپرایزی رو یاد میگیره و اون هم از روی غریزه. و یکی دیگه اش هم وقتی هست که بچه تون یاد میگیره وقتی عصبانی هستید با یه حرکتی حرفی ادایی به خنده بندازتتون. یه خوشیی داره ناگفتنی.

11.دلم غیبت و چای و خنده میخواد با همه ی زنان زندگیم.

12.مرض که ندارم. وقتی حرفی برای گفتن نیست نباید نوشت. به هر حال جفنگ نوشتن هم حدی داره.

13. سیاست. اقتصاد.آمار. تکنولوژی. کلن تمام مباحث جدی.
تبصره اینکه این بند سیزده شامل بخش مفرح علم و ادبیات و هنر و طبیعت نمیشه ها.

هیچ نظری موجود نیست: