از خیانت و عشق

باورم نمیشد. نه خدای من باورم نمیشه که میتونست بعد از این همه سال زندگی مشترک همچین کاری بکنه. وقتی پنج صبح توی تاریک و روشنی سایه اش رو دیدم که داره توی بالکن سیگار میکشه تازه فهمیدم کار از کار گذشته. بله؛ این شوهر بی معرفت من تنهایی تا صبح داشت 24 میدید یه نفس. بی من چطور بهت چسبید آخه؟

*****

یادمون باشه قضاوت نکنیم. من کردم. فقط حالا میفهمم که اشتباه بوده.
یادتون باشه اگه یه مادری رو با پسرش دیدید که خیلی هر دو اول صبحی آراسته اند اما موهای مامان ه فرق سرش رفته هوا بدونید که حتمن در آخرین لحظه که داشته از خونه میومده بیرون ، در حین کفش پای بچه اش کردن یه دفعه بچه هه عشقولانه شده و مامانه رو ناز کرده. مادره هم نفهمیده و تا بیاد و خودش رو توی آینه نگاه کنه هزار نفر بلکه بیشتر توی همون شمایل دیدنش!
کلن اگه مادری رو دیدید که صحنه ای کمدی رو ایجاد میکنه هیچ بهش نخندین یا اگه هم خندیدید دلتون هم به حالش بسوزه که شاید تلاش مذبوحانه اش برای مرتب بودن توسط همون موجودات فسقلی به باد فنا رفته.

هیچ نظری موجود نیست: